روزی از زندگی یه زن با شوهر برنامه نویس
کردمLog inشوهر:سلام من
زن:لباسی رو که صبح بهت گفتم خریدی؟
Bad command or filenameشوهر:
زن:ولی من صبح بهت تاکید کرده بودم!
Syntax , Error, Abort , Retry, cancel شوهر:
زن:خب حقوقتو چیکار کردی؟
File in use , Read only , Try after sometimeشوهر:
زن:پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من
Sharing Violation , Access Deniedشوهر:
زن:میدونی. ازدواج با تو واقعا یه تصمیم اشتباه بود.
Data type Mismatchشوهر:
زن:تو یه موجود به درد نخور هستی
By Defaultشوهر:
زن:پس حداقل بیا بریم بیرون یه چیزی بخوریم.
Hard Disk Fullشوهر:
زن:ببینم میتونی بگی نقش من تو زندگیت چیه؟
Unknown Virus Detectedشوهر:
زن:خب مادرم چی؟
Unrecoverable Errorشوهر:
زن:و رابطه تو با رییست؟
The only user with write permissionشوهر:
زن:تو اصن منو بیشتر دوس داری یا کامپیوترو؟
Too many parametersشوهر:
زن :خب پس منم میرم خونهی بابام
Program performed Illegal operation , It will be closedشوهر:
زن:خوب گوشاتو وا کن من برنمیگردم
Close all programs and Logout for another userشوهر:
زن:میدونی.صحبت کردن با تو فایده نداره.من رفتم.
Its now safe to turn off your computerشوهر: